به صد امید نهادم در این بادیه پای / ای دلیل دل گمگشته فرو مگذارم
قرار بود برگردم منزل ولی به اصرار دوستان بر نگشتم. توفیق نصیب شد تا این نالایق میهمان شهیدان بیژنی باشه حتی شده برای کمتر از ساعتی...
هرچند زمان مناسبی نبود که با حاج خانوم بیژنی همکلام بشم اما همین بس که میهمان منزل همسر جانباز شهید ناصر بیژنی ومادر شهید امید بیژنی و عمه ی 5 شهید باشم.
اینکه گفتم زمان نامناسب بود ،خانم بیژنی مدتها قبل این برنامه رو تدارک دیده بودند که 21 بهمن برای غبار روبی گلزار شهدا بروند. من هم از طریق دوستان میهمان ناخوانده شدم اما اتفاق که خبر نمیکنه ! فرقی هم نمیکنه اینبار البته خیر بود و اون شب یکی از نوه های حاج خانوم بله برونش بود...
وقتی وارد اتاق شدم عکس بزرگی از آقا امید کنار دیوار بود که زیرش نوشته شده بود :تاریخ شهادت 13/4/65 مهران-عملیات کربلای 1
بعد از اینکه کنار قبر شهید امید بیژنی نشستم و فاتحه ای خوندم نگاهم افتاد به تاریخ شهادت17/4/65 .از یکی از خانومها پرسیدم چرا این تاریخ با تاریخ روی عکس منزلشون متفاوته ؟
-بعد از شهادت آقا امید اون عکس رو سپاه به منزل ایشون فرستاد اما پیکر آقا امید اشتباها فرستاده شده بود مشهد. بعد از طواف و زیارت آقا امام رضا علیه السلام هم سه روز طول کشید تا پیکر ایشون برگرده مازندران. تاریخ روی قبر تاریخ تدفینه.
--------------------------------------------------------------------------------------
-شهید امید بیژنی متولد بابل و اهل بهشته که توی گلزار شهدای معتمدی آرام گرفته...
-توفیق نبود که بیشتر از این شهید بدونم و در جوار مادر عزیزشون از خاطرات ایشون بشنوم. اما بخاطر همین هم شکر...
-شکر فزون تر بخاطر الطاف بیشمار پروردگار،هر چند من کجا و آشنایی خوبان کجا! ولی یک ردیف بالاتر و در همسایگی شهید امید بیژنی ، شهیدی در چارچوب خالی نگاهم جای گرفت آشنا... قطعه ی72+1 گلزار شهدای معتمدی بابل ، شهیدی اهل بهشت همانند سایر دوستان شهید شون.