شهید حجت الله نوریان
فرزند علیمردان
ولادت : 1349
شهادت : 25/11/1365
محل شهادت : شلمچه
سالارم
دست خودم که نبود،دل وجراتش را نداشتم،تشویش ونگرانی دست از من برنمی داشت. همیشه همینطور بود، وقتی پای عمل میرسید،از ریسک وخطر کردن می ترسیدم و رنگ ورویم از این روبه آن رومی شد،اما حجت انگار نه انگار که می خواست دست به این کار مهم بزند.
درحالی که که زبانم به لکنت افتاده بود گفتم:(( آقا حجت! یه بار دیگه می ریم و خواهش می کنیم،شاید که شد. اصلا به دست وپاافتادن و زار والتماسش با من،بابا،اگه بفهمند چی؟می دونی چه قشقرقی به پا می شه...))
اما مگر زیر بار می رفت. می گفت که راهی جز این کار نمانده و از من خواست شناسنامه ام را به او بدهم. از من امتناع و از او اصرار. شناسنامه را دراورده ،نیاورده ،از دستم قاپید وبرد عکاسی،دو کپی از رویش برداشت وآمد سراغم وگفت:(( چنان شناسنامه ای بسازم که همه انگشت به دهان بمانند.من سالارم )).
بعد از آنکه سن من وخودش را دو سال بالا برد دوباره آمد شهر و از روی آن دو برگ دیگر کپی گرفت و بدون آنکه وقت را از دست بدهد،مرا کشان کشان برای ثبت نام به سپاه برد.
الحمدالله به خیر گذشت و هیچ کس از دست کاری کپی شناسنامه بو نبرد و من توانستم به یاری آقا حجت برای اولین بار به جبهه اعزام شوم.
------------------------------------------------------------
فرازی از وصیت نامه ی شهید حجت ا...نوریان
بسمه تعالی
ما از خدا هستیم و هر چه داریم از اوست واز خود هیچ نداریم وآنچه هدیه می کنیم به اسلام،امانتی است که از خدای تبارک و تعالی به ما مرحمت شده است وما امانت ها را به او برمی گردانیم.
ای خداوند جهان!
تو شاهدی که چگونه دشمنان دین تودر مقابل اسلامت ایستاده اند و میخواهند که اسلام رشد نکند،ولی نمی دانند که تو آنان را برای عذابی سخت به جهنم خواهی فرستاد.
خداوندا!
تو بنده ی گنه کارت را که هر روز به یاد تو وبا نام تو با کوله باری از مسئولیت مهمی که بردوشش نهاده ای بپذیر.
شما برادران و خواهران ! هرگز دست از روحانیت متعهد وهمیشه در صحنه نکشید وهمیشه حضورتان را در جبهه ها حفظ کنید و محکم و مقاوم باشید.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن نهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند
حجت ا...نوریان 13/10/65